این مسئله را نباید خاموش گذاشت که آنچه از ابنِ عربی و ابنِ رشد با نام Averroès به غرب راه یافته است تأثیر افکار سهروردی بود.
اینها مثل سهرودی حرف میزنند و کسی نمیداند.
آشتی دادن “ایمان و عقل”ِ (Foi et raison) ابنِ رشد مصلحتی است. درحالی که عرفان سهروردی در واقع عرفانزدایی است. اندیشهی تجربه و اشراق.
این را نه از سر تعصب ملی میگویم، بلکه به خاطر ادای حق یک انتلکتوئلی (روشنفکری) است که هشت قرن پیش مکتب اشراق را بنا نهاد و در سی وشش سالگی در حلب به فرمان صلاح الدین ایوبی کشته شد، که فراموش بماند. و ماند.
چند ادعا اینجا گفته شده که به نظر هیچکدام دلیلی ندارند اگر مستند این ادعاها گفته شود، خوب است
۱.تأثیرپذیری ابنعربی از سهروردی
۲.تأثیرپذیری ابن رشد [مشائی] از سهروردی
۳.مثل سهروردی حرفزدن اینها
۴.مصلحتی بودن آشتی دین و ایمان در ابنرشد
۵.عرفانزدا بودن عرفان سهروردی [منظور عرفان عملی است یا نظری]
۶.معنای تحربه در حکمت اشراق؟